اگر قتل مشكوك « دكتر كاظم سامي » وزير بهداشت دولت موقت مرحوم « مهندس بازرگان » در سال 1368 را اولين حلقه (+) از زنجير جريان موسوم به« قتل هاي زنجيره اي » و با خوش بيني ، قتلهاي آذر ماه 1377 را پاياناني بر آن بدانيم ، قربانيان ، ليست 120 نفره اي را شامل مي شوند كه همگي افراد شناخته شده اي در ميان اهالي سياست ، فرهنگ و ادبيات و صنف خود بوده اند و به اعتقاد من تعداد قربانيان قطعا فراتر از اين خواهد بود و بايد ماند و منتظر گذر زمان بود تاشايد اسامي قربانيان گمنام اين جريان از لابلاي چرخهاي سهمگين ارابه بي رحم زمان ، روزي سر برآورد . اما سهم آذر ماه ايراني _ اسلامي از اين ليست بلند بالا ، بيشترين و شامل 6 قرباني است كه امروز مرگ همه آنها در زمره قتلهاي زنجيره اي محرز شده است :
علي اكبر سعيدي سيرجاني ، نويسنده ، منتقد و استاد دانشگاه . ششم آذر ماه 73 ، زندان اوين- مجيد شريف ، نويسنده و حقوق دان . آذر ماه 76– محمد مختاري ، نويسنده . آذر ماه 77– محمد جعفر پوينده ، نويسنده . آذر ماه 77– داريوش فروهر ، دبير كل حزب ملت ايران و منتقد ، آذر ماه 77– پروانه اسكندري ، همسر داريوش فروهر ، آذر ماه77
در بين همه قربانيان قتل هاي زنجيره اي ، قتل زنده ياد « علي اكبر سعيدي سيرجاني » از معدود مواردي است كه جزئيات تراژيك و قابل تامل آن به طور نسبتا كاملي افشا شده است . عماد الدين باقي از روزنامه نگاراني كه به جد پيگير موضوع قتل هاي زنجيره اي بود و بابت اين پيگيري سالها رنج و سختي زندان را تحمل كرد ( اخيرا نيز مجددا روانه زندان شده است ) در مقاله « اسرار مرگ نويسنده» كه به افشا و بررسي كامل قتل سيرجاني مي پردازد و در سال 78 در روزنامه توقيف شده « عصر آزادگان » منتشر شد مينويسد :
«…… بر اساس اظهارات يكي از همكاران سعيد امامي نزد يكي از روحانيون شناخته شده و نمايندهي تهران در مجلس شوراي اسلامي، سعيديسيرجاني در زندان توسط امامي و با استعمال شياف حاوي پتاسيم كه منجر به سكته ميشود به قتل رسيده است ……»و در ادامه همين مقاله ، باقي چنين مينويسد : « …… در نيمهي دوم سال1371 سعيديسيرجاني طي نامهي سرگشادهاي به رئيسجمهور وقت هاشمي رفسنجاني از اينكه چهار سال است هفده جلد كتابهاي چاپ شدهي وي را توقيف كردهاند و هيچ مقام مسئولي به شكايات وي رسيدگي نميكند، شكوه كرد و ميگويد اگر گناهكارم محكمه داريد، زندان كنيد، جوخهي اعدام داريد و… چرا زجركشم ميكنيد؟ از تنگناهاي معيشتي رنج برده و چشم به گشايشي در اخذ مجوز انتشار كتابهايش دارد. همين موضوع ساده كه براي بسياري از نويسندگان ديگر نيز به حق يا به ناحق رخ داده بود در خصوص سيرجاني به سرآغاز يك تراژدي مبدل شد. اين نامه انعكاسي يافت و برخي از رسانههاي خارجي و رسانههاي اندكياب داخلي خبري از آن درج كردند. از آن پس جنگ روزنامهي كيهان با سيرجاني درگرفت………. »
زنده ياد سيرجاني در تاريخ 22 اسفند 72 در تهران ، به جرم داشتن مواد مخدر و مشروبات الكلي و ويدئوي مستهجن از طرف وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي بازداشت و روانه زندان گرديد . بعد ها اتهاماتي نظير شركت در كودتاي نافرجام نوژه ، عضويت در شبكه قاچاق مواد مخدر ، و همچنين لواط !! نيز به اتهامات قبلي او افزوده شد . پس از اعتراضات سازمان هاي حقوق بشر نسبت به بازداشت سيرجاني ، رئيس كميته حقوق بشر مجلس شوراي اسلامي ، كتبا اعلام كرد محاكمه سيرجاني به صورت علني برگزار خواهد شد كه هرگز چنين نشد . در طول هشت ماه حبس سيرجاني اجازه ملاقات به هيچ كس از افراد خانواده و دوستان وي داده نشد و درنهايت در ششم آذر ماه 1373 خبر مرگ سيرجاني در زندان بر اثر سكته قلبي اعلام شد . پس از مرگ سيرجاني از همسر وي تعهد گرفته شد كه در خواست كالبد شكافي نخواهد كرد و پس از اخذ چنين تعهدي جنازه سيرجاني با حضور دوازده تن از خويشانش به خاك سپرده شد و اجازه برگزاري مراسم ختم و يادبود هم به خانواده سيرجاني داده نشد . اما ماجراي مورد غضب واقع شدن سيرجاني از طرف جمهوري اسلامي ، به سالهاي اوليه انقلاب و داستان « شيخ صنعان » بر مي گردد. « شيخ صنعان » قصه ايست تمثيلي بر اساس داستاني به همين نام از عطار نيشابوري . اين داستان كه در مجله « نگين » با مديريت زنده ياد « دكتر حميد عنايت» به صورت سريالي به چاپ مي رسيد اولين واكنش انتقادي سيرجاني نسبت به اوضاع سياسي ، اجتماعي پس از انقلاب 22 بهمن 57 بود كه منجر به توقيف مجله و نيمه تمام ماندن داستان شد. « شيخ صنعان » عطار ، زاهد عارفيست كه در ايام پيري عاشق دختر زيبارويي مي شود و ……
اما گفته ميشود « شيخ صنعان » داستان سيرجاني آقاي خمينيست كه در دوران پيري اسير دلبريهاي « قدرت خانم » ميشود ( البته در هيچ كجاي داستان صراحتا اشاره اي به اين موضوع و كلا انقلاب و حواشي آن نشده است )داستان تلخ و تراژيك سيرجاني ، مي توانست با عافيت طلبي نويسنده شجاع ، به نحو ديگري ورق بخورد . اما او خود ، در سومين نامه اي كه مخاطب آن آقاي خامنهايست چنين ميگويد :
« آدميزاده ام، آزاده ام و دليلش همين نامه، که در حکم فرمان آتش است و نوشيدن جام شوکران. بگذاريد آيندگان بدانند که در سرزمين بلاخيز ايران هم بودند مردمی که دليرانه از جان خود گذشتند و مردانه به استقبال مرگ رفتند » سيرجاني با نگارش نامه هايي كه خط به خط آن آينه تمام نمايي از ظلم وستمي است كه در حق مردم و اهالي فرهنگ و هنر اين مرزو بوم در دوره اي از تاريخ آن ميشود حق بزرگي بر گردن نسلهاي بعد ازخود و چه بسا تاريخ اين سرزمين دارد.زنده ياد سيرجاني در يكي از نامه هايي كه خطاب به هموطنان نوشته است و از آن به عنوان وصيت نامه او نيز ياد ميشود در حق كساني كه نامه هاي دادخواهيش را تكثير و به دست ديگران هم مي رسانند دعايي مي كند كه خواندن آن در پايان خالي از لطف نيست :« ….. الهي صداي چكمه فاشيسم بنحوي گوش نازنينش را نيازارد كه مجبور شود از جان خود مايه بگذارد و براي بيداري ملت به استقبال اجل محتوم رود ».
دانلود كنيد ( اسرار مرگ نويسنده )
دانلود كنيد ( نامه هاي دادخواهي زنده ياد سيرجاني )
دانلود كنيد ( شيخ صنعان . گزيده اي از آثار سيرجاني)
دانلود كنيد ( اسلام آزادگان و اسلام جزيره العرب . گزيده اي از آثار سيرجاني)
دانلود كنيد ( احمدو . گزيده اي از آثار سيرجاني )
دانلود كنيد ( دو مقاله به انضمام اشعاري از محمد مختاري)
دانلود كنيد ( مجموعه عكس هايي از داريوش فروهر و پروانه اسكندري)
پاینده باشید!
درود بر شما
کارت آلیه
یه سری هم به وب من بزنی خوشهال میشم